واگویه های قلب مرد تنها

ساخت وبلاگ
۳۰ دی تفاهمسی ام دی ۱۳۹۶دلت چون دست من خالی، لبت چون قلب من تنگ استوبخت من سیه، با زلف مشکین تو همرنگ استمگر نه آنکه سبزی مظهر صلح است و آرامش؟چرا چشم تو عمری با دل من بر سر جنگ است؟لبت جام می سرخ است و می دانم كه می دانیکه شعرم را که می خوانی، صدای تو خوش آهنگ استو می دانم، و هرکس اهل این دنیاست می داندکه وقتی شعر می خوانی، زمین منگ و زمان هنگ استجهان مبهوت آوای خوش و زیبای لبهایت....شود، وقتی که می خوانی و در دستان تو چنگ استکجایی؟ من نمی دانم، ولی این را بدان عشقمدلم پر، دست من خالی و قلبم مثل لبهای شما تنگ است سوال بی جوابسی ام دی ۱۳۹۶ "به عشوه ای دل ما را ز ما جدا کردیدر آن دمی که نگاهی به چشم ما کردی"*مرا اسیر دو تا زلف چون شب یلدامرا اسیر لبی سرخ و پر بلا کردیمنی که عمری رها از همه سرودم شعربه درد عشق خودت،زار و مبتلا کردیفدای چشم سیاه تو جان شیدایمطبیب من شدی و درد من دوا کردینگاهی کردی و قلب مرا ربودی، حیف...به لطف آمدی اول، ولی جفا کردیگرفتی دین و دل از ما و رفتی از اینجابگو برای خدا این جفا چرا کردیتو اهل مهر نبودی، به من بگو که چرا...به عشوه ای دل ما را ز ما جدا کردی؟*رضا کولایی اختلاسبیست و نهم دی ۱۳۹۶ بدتر ز دزدی چیست؟ حتما اختلاس استبردن ز بیت المال، بار اسکناس استدزدی ندارد شاخ و دم، این کار زشتی ستهرچند خوشگل، گرچه خیلی باکلاس استآقای دزد مال مردم، شیک و باحالدلب واگویه های قلب مرد تنها...
ما را در سایت واگویه های قلب مرد تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8jirjirack5 بازدید : 132 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 17:01